كتابخانه تخصصي كودك بچه هاي آسمانكتابخانه تخصصي كودك بچه هاي آسمان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

كتابخانه تخصصي كودك بچه هاي آسمان

كهكشان (6): روان‌شناسي انگيزش3

1393/3/8 11:03
629 بازدید
اشتراک گذاری

نوشته‌ي مريم عليخاني، منبع: سايت پيشاني [آموزش، فرهنگ، فكرپروري]

 

ما در عصر کنترل زندگی می کنیم!

 تا به حال به این سوال فکر کرده اید که:

باوری که از میزان کارایی و کاردانی خود دارید، چه تاثیری بر رفتارهایتان گذاشته است؟

فردی که می خواهد از یک نهر آب بپرد، احتمال موفقیت یا شکست خودش را ارزیابی می کند! در زندگی وقتی سعی می کنید رویدادها را کنترل کنید، انتظاراتی را شکل می دهید...

 اگر باور داشته باشید که توان تأثیرگذاری بر محیط را دارید (انتظار کارآیی)، و محیط به تلاش هایتان پاسخ می دهد (انتظار پیامد)، در این صورت واقعاً می کوشید کاری کنید که اوضاع بهتر شود و برای کنترل کردن با انگیزه می‌شوید. عقایدی که از کارآیی خودتان دارید بر این موارد تأثیر می گذارند: یک: انتخاب فعالیت ها و محیط، دو:مقدار تلاش و استقامت، سه:کیفیت تفکر و تصمیم گیری، چهار:واکنش های هیجانی مثبت یا منفی.

 پس میل به سعی کردن از یک سو و تردید و اجتناب از سوی دیگر با این انتظارات شکل می گیرد...

 

 

 

اگر دانش آموزی انتظار داشته باشد که کلاس ریاضی یا زبان طاقت فرسا، گیج کننده با برخورد خشک معلم باشد، احساس منفی منجر به کاهش انگیزش شده و تردیدش بر کارآیی غلبه می کند، بنابراین از آن کار اجتناب می کند. اگر مدت طولانی در این احساس تردید نسبت به توانایی خود بماند به جای تلاش و استقامت، به فرایند تباه کننده رشد خودش کمک می کند و هر چه بیشتر از این گونه فعالیت ها دوری کند، تردید آن نسبت به خودش عمیق تر هم می شود چون فرصت نمی یابد که به خودش ثابت کند اشتباه می کند و یا از کسی راهنمایی و کمک دریافت کند.

 

از سوی دیگر چنین افرادی هنگام تصمیم گیری از تمرکز بر تکلیف منحرف می شوند چون به کمبودهای و نارسایی خود فکر می کنند، به جای تفکر تحلیلی، تفکر آشفته ای دارند که به اضطراب و پریشانی و بدبیاری بیشتر منجر می شود.

 

حالا وارد مرحله دیگری می شویم:

 

در کنار این احساس کارآیی، عقاید کنترل شخصی هم مهم است! اینکه فرد بین رفتار  و نتیجه ای که دارد چه ارتباطی برقرار می کند.

 

افراد در برابر پیامدهای زندگی شان به صورت متفاوت واکنش نشان می دهند. فردی که انگیزه تسلط بر شرایط را دارد، با تمرکز بر تکلیف و تلاش، خوشبینانه به شکست واکنش نشان می دهد؛ اما فردی که احساس درمانده دارد، با ناامید شدن و کناره گیری، به شکست واکنش نشان می دهد و توانایی خود را سرزنش می کند. موفقیت خود را به شانس و شکست را عدم توانایی می داند. پس در واقع آنها شکست را متفاوت معنی می کنند.

 

اما آیا همیشه و در هر زمان، کنترل پیامدها در دست ماست؟ اگر پیامدها غیر قابل کنترل باشند چه حالتی به وجود می آید؟

 

وقتی رفتار و پیامدش از یکدیگر مستقل هستند و رفتار فرد بر پیامدها تأثیر ناچیز دارد یا اصلاً تأثیر ندارد، در اینجا عوامل محیطی خارج از کنترل فرد، تعیین کننده پیامد است؛ پس باید بگوییم اینگونه فرد به سمت درماندگی آموخته شده پیش می رود!

 

متقاضی کاری متوجه می شود که رفتار و مهارتش در استخدام او نقشی ندارد و عوامل دیگری تعیین می کنند که او انتخاب شود یا نشود؛ چنین پیامدهایی به مرور در برخی افراد باعث کاهش علاقه و اشتیاق به سعی و تلاش می شود و مثلاً با خود می گوید دیگر خسته شدم، بی فایده است چرا باید سعی کنم؟ حتی اگر دوباره در این موقعیت یا موقعیتی شبیه به آن قرار بگیرد ممکن است انتظار موفقیت را کم بداند و به سختی اراده ای برای پاسخ جدید داشته باشد و گرایشی بدبینانه دارد. بعد از مدتی هم هیجان های انرژی بخش کاهش می یابد و هیجان های تحلیل برنده مثل منفعل بودن، بی حالی، بی تفاوتی و افسردگی افزایش پیدا می کند.

 

وقتی کنترل ناپذیری و پیش بینی ناپذیری با هم همراه می شود افراد شدیداً در برابر درماندگی آموخته شده آسیب پذیرتر می شوند. زیرا فرد آموخته است که ضعیف است و موفق نخواهد شد.

 

بنابراین حالا این سوال پیش می آید که آیا احساس کنترل شخصی همیشه خوب است؟ چه زمانی مفید و سازگارانه تر است؟ شما رویدادهای منفی و مثبت را به چه چیزهایی نسبت می دهید؟ آیا پاسخ درماندگی را تجربه کرده اید؟

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)