كتابخانه تخصصي كودك بچه هاي آسمانكتابخانه تخصصي كودك بچه هاي آسمان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

كتابخانه تخصصي كودك بچه هاي آسمان

کهکشان (2): چه خوب كه شاه نداريم...

1392/11/30 13:24
1,059 بازدید
اشتراک گذاری
منبع: روزنامه خراسان - مورخ شنبه 1392/11/19 
نويسنده: کورش شجاعي 
 

چه خوب که شاه نداريم که خود را سايه خدا بداند و هرچه بخواهد انجام دهد و کسي حق مخالفت و اعتراض نداشته باشد. چه خوب که شاه نداريم که خود تاج سلطنت برسر بگذارد و خود را پدر تاج دار مردم بنامد و سلطنت را بدون آن که خواست مردم کمترين اثري در پادشاهي او داشته باشد، اين سلسله باطل را به فرزندان خود منتقل کند چه خوب که شاه نداريم که در حضيض ذلت پاي قراردادهاي ننگيني چون «گلستان» و «ترکمان چاي» به نشان بي لياقتي و عجز در مقابل بدخواهان و متجاوزان به مملکت را مُهر کند و پاره هاي تن اين کهن بوم و بر را به اين و آن ببخشد. چه خوب که شاه نداريم که چشم هاي مخالفان و مردمان را از حدقه به درآورد حتي چشم فرزند خود را با اين سوء ظن که قصد سرنگوني پدر و بر تخت نشستن او را در سر داشته است.

چه خوب که سلسله شاهان بي لياقت، مستبد، ديکتاتور و بزدل در مقابل بيگانه سرانجام به همت و اراده و خواست مردم و به لطف خداوند برچيده شد سلسله قجرهاي بي لياقت نخبه کش که علاوه بر ظلم هاي عديده اي که بر اين ملت روا داشتند به تحريک بيگانگان و درباريان خود فروخته دستشان به خون بزرگ مردي همچون اميرکبير آلوده شد که اگر اين بي لياقتان نابرخوردار از عقل و اراده دست به جنايتي چنين تلخ و بد سرانجام نمي زدند خدا مي داند که ايران زمين با وجود آن امير لايق و اسوه عدل و داد و خردورزي به چه جايگاهي مي رسيد. خدا را شکر که شاه نداريم آن هم شاه بي سواد نابخرد و قلدري که از قزاق خانه به پشتيباني بيگانگان تا فرماندهي قزاق ها و پس از آن با کودتا به صدارت و پادشاهي رسانده شد بي آن که خواست و اراده مردم در آن کودتا و در آن به پادشاهي رساندن رضاخان ميرپنج نقشي داشته باشد.

 

 

 چه خوب که شاهي نداريم که ادعاي سلطنت و حکومت بر کشور بزرگ ايران داشته باشد اما بيگانگان او را بر سر کار آورند و او به ملت ظلم ها روا دارد و سر بريده سردار جنگل را چند روز در مجاورت سربازخانه شهر رشت به نشانه قدرت نمايي در منظرو مرآي مردم قرار دهد و چه نگون بخت و بد سرانجام بود آن شاه قلدر در مقابل مردم و خوار و زبون در مقابل بيگانگان و چه بد ، فرجامي آن ديکتاتور خودراي و خودکامه براي خود رقم زد که بيگانگان به تاج و تختش نشاندند و هم آنان سرنگونش کردند و اين به اصطلاح شاه را از کشور خود به آن سوي عالم به جزيره موريس تبعيد کردند و چندان بر او سخت گذشت که بالاخره با اصرارهاي شاه به ژوهانسبورگ منتقل شد و در سال ۱۳۲۳ يعني ۳ سال پس از خروج از ايران در همان جا، جان سپرد. خدا را شکر که شاه نداريم شاهي مثل پهلوي دوم که او را بيگانگان با همکاري عوامل خود فروخته بر تخت شاهي بنشانند و در عين خامي و ناتواني و بي لياقتي تاج بر سر گذارد بي آن که باز هم مردم کمترين نقشي در پادشاهي او داشته باشند. شاهي که از ابتدا تمامي نشانه هاي بي لياقتي از گفتار و رفتارش هويدا بود شاهي که حتي از جبروت ظاهري پدرش بي بهره بود شاهي که هرگاه احساس خطر مي کرد مملکت را به حال خود وامي گذاشت و بار سفر به ديار اجانب مي بست همان ديکتاتور بي خردي که به پشتيباني و حمايت همه جانبه بيگانه با کودتايي ننگين کمر دولت ملي و مردمي دکتر محمد مصدق را شکست و پس آن گاه با ژستي پيروزمندانه به کشور بازگشت و پايه هاي ديکتاتوري و استبداد خود را محکم تر کرد.

 چه خوب که شاه نداريم آن هم شاه بي لياقت و بي تدبيري که با فشار و اشاره انگليس اين پير استعمار بحرين را در عين بي لياقتي و بزدلي واگذاشت چه خوب که شاه نداريم آن هم شاهي که وقتي چرچيل، روزولت و استالين بدون توجه به اعلام بي طرفي کشورمان در جريان جنگ جهاني دوم پس از آن که روسيه متجاوز، شمال و انگليس استعمارگر، جنوب کشورمان را به اشغال درمي آورند و آن ظلم ها را در حق ملت ما روا مي دارند گستاخانه ايران را «پل پيروزي» خودشان مي نامند و اين سه تن در حالي با اجازه  خود وارد تهران مي شوند و به اصطلاح کنفرانس تهران را تشکيل مي دهند که حتي شاه ايران نه تنها به عنوان ميزبان بلکه حتي به عنوان ميهمان جايي در اين نشست ندارد و به نوشته برخي مورخان معاصر در پايان آن جلسه شاه به اصرار برخي اجازه ملاقات با آن حضرات را پيدا مي کند و در حالت ايستاده و در حالي که حتي او را دعوت به نشستن نمي کنند صحبت هاي کوتاهي رد و بدل مي شود و شاه از آنان براي حضور در ضيافت شام دعوت مي کند چه خوب که شاه نداريم که آن چنان در مقابل قدرت ها ذليل و زبون باشد و حتي در هنگامه اي که اين کشور با جمعيت ۳۶ميليون نفري به جايگاه توليد ۶ميليون بشکه نفت در روز و به مقام اول توليدکنندگان نفت جهان دست يافته بود و از نظر نظامي نيز در منطقه با خريد انواع سلاح ها و ريختن دلارهاي نفتي به حلقوم سازندگان اسلحه و تجهيزات نظامي و به نوعي به مقام ژاندارمي منطقه دست يافته بود اما در کمال بي عزتي در مقابل قدرت هاي جهاني خصوصا آمريکا و حتي سفير آن کشور در ايران، استقلال راي که نداشت بماند بلکه نسبت به آنان بسيار خاضع و حرف شنو بود و بنابر اسناد تاريخي و حتي برخي خاطرات برجا مانده از عَلَم، شاه در مقابل آنان دست پايين را داشت و روشن است وقتي حاکمي با نفوذ و حمايت بيگانه و خود فروختگي هاي عوامل داخلي بر مصدر حکومت کشوري نشانده شود بي آن که خواست، راي و نظر مردم در اين به حاکميت رسيدن نقشي داشته باشد چون خود آن حاکم، مي داند که نه مشروعيت الهي دارد و نه مشروعيت قانوني و نه پشتوانه مردمي که اساسي ترين رکن تداوم هر حاکميتي است بنابراين در همه جا و همه وقت هرچند به زبان نياورد و به ظاهر نشان ندهد چاره اي براي خود نمي يابد جز اين که خود را به پشتيباني همان بيگانگاني که بر سر کار درآوردنش مستظهر بداند و عقل و تجربه و تاريخ به خوبي ثابت کرده است که تکيه به پشتيباني و حمايت بيگانگان براي حاکمان بدون توکل به خدا و بي اتکا به پشتوانه عظيم مردم چه بدعاقبت و بدسرانجام است و چه خوب که شاه نداريم که عزت و استقلال کشور و ملت را در مقابل استعمارگران و سلطه گران و زورگويان به حراج بگذارد و قانون ننگين «کاپيتولاسيون» را در کشور تصويب و اجرا کند و حتي ارتش کشور را که نماد قدرت و عظمت در مقابل بدخواهان و اجانب است به نوعي تحت سيطره و وابسته بيش از ۵۰ هزار مستشار نظامي بيگانه کند و چه خوب که شاه نداريم آن هم شاهي که براي عزت اسلام و مسلمين و استقلال و عزت کشور و پيشرفت و توسعه و آباداني اين مرز و بوم و رشد معنوي و فرهنگي اين سرزميني که تمدني چند هزار ساله و فرهنگي درخشان و حاکمان خردمند و آينده نگر و بزرگي حتي پيش از ظهور اسلام عزيز مثل کورش کبير داشته است کارهاي موثر و ماندگار و در خور قابليت هاي اين ملت و کشور بزرگ انجام نداد اما براي خوش آمد اربابان خود نه تنها از مظلومان عالم و مسلمانان تحت تجاوز و ستم حمايت نکرد بلکه دست در دست متجاوزان و جلادان رژيم صهيونيستي گذاشت و از اين جنايت کاران حمايت کرد و ...

 البته اين امري کاملا روشن و بديهي است که هر حاکمي و از جمله پهلوي اول و دوم در طول بيش از ۵۰ سال حکومت خود، کارهاي خوب و خدماتي هم انجام داده اند، اما نکته اساسي تناسب خدمات با امکانات ومنابع و شرايط کشور است که بايد با دقت مورد سنجش و داوري قرار گيرد.

اما خدا را شکر که امروز به خواست و همت و اراده مردم و لطف خداوند و رهبري هاي خداباورانه امام عزيزمان، نظام سلطنتي و شاهي که بيگانگان و عوامل خود فروخته داخلي بر سرکار آورده باشند نداريم بلکه اين ملت با اراده خود و به دست توانمند خود رژيم سلطنتي موروثي را سرنگون کرده و با رأي بيش از ۹۸درصدي خود و آري گفتن به «جمهوري اسلامي» نظامي را بر سر کار آورده است که تمام اجزاي حاکميت با راي مردم انتخاب مي شود. از نمايندگان مردم در شوراهاي اسلامي شهر و روستا گرفته تا نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و وزراي کابينه که با راي اعتماد نمايندگان مردم به مسئوليت وزارت گمارده مي شود و تا رئيس جمهور که عالي ترين مقام اجرايي کشور و حتي رهبري که با راي خبرگان مردم انتخاب مي شود همه و همه براساس صريح قانون اساسي با راي و نظر و اراده مردم حاکميت را و مسئوليت نظام مردم سالاري ديني را برعهده دارند.

 و اين مردم هستند که نه تنها اگر نماينده اي را به هر دليلي پس از يک بار راي دادن ديگر نپسندند بلکه حتي اگر رئيس جمهوري را که به او راي داده اند به هر دليلي ديگر نپسندند و نخواهند در دوره بعدي به او راي نخواهند داد و قانون آنچنان براي مردم، حقوق و راي آنان حرمت قائل شده است که حتي اگر رئيس جمهور قبل از رسيدن به پايان دوره، صلاحيت هاي لازم براي ادامه مسئوليت را از دست بدهد نمايندگان مردم مي توانند با راي به عدم کفايت او رئيس جمهور را از مسئوليت خلع کنند و خدا راشکر که نه تنها ديگر سلطنت موروثي و شاه نداريم و همه ارکان حاکميت با اراده، نظر و راي مردم مشروعيت و مقبوليت مي يابد بلکه حتي رئيس جمهور براساس قانون با راي مردم تنها حداکثر براي دو دوره ۴ساله مي تواند با نظارت مردم و نمايندگانشان مقدرات و مسئوليت اداره کشور را برعهده داشته باشد و در صورت تشخيص عدم کفايت توسط نمايندگان مردم هرجا که ضرورت و مصلحت باشد از مسئوليت خلع مي شود. پس خدا را شکر که علي رغم همه مشکلات معيشتي و اقتصادي ناشي از تحريم ها و سوء تدبيرها و برخي مشکلات قابل توجه ديگر اما، هم گوهرهاي ارزشمند و بي بديل عزت و استقلال و امنيت کامل و اقتدار و آبرو داريم و خودمان براي کشورمان تصميم مي گيريم و مسئولان ديکته نويس ديگران و بيگانگان براي اداره امور کشور نيستند و هم در انتخاب مسئولان کشور عزيزمان ايران حداکثر نقش و تاثير را داريم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)