کهکشان (3): روان شناسی انگیزش 1
نوشتهی مریم علیخانی، منبع: سايت پيشاني [آموزش، فرهنگ، فكرپروري]
چگونه خودم را با انگیزه کنم؟ چگونه دیگران را با انگیزه کنیم؟
توجه کردهاید گاهی تمایل برای فعالیتی و رسیدن به هدفی را نداریم، یا بعضی وقتها ناگزیریم که جدی و بدون تمایل مشغول فعالیتی شویم و گاهی هم آنچنان پر انرژی هستیم که هیچ سختی و شکستی مانع پیشروی ما نمیشود؟! چرا یک ورزشکار، به سراغ ورزش و تمرینهای سخت میرود؟ چرا کودکی، کتاب میخواند؟ چرا فردی رژیم لاغری میگیرد اما موفق به ادامه آن نمیشود؟ چرا دانشجویی که با علاقه به سمت یک رشته تحصیلی میرود، بی رغبت میشود؟ و...
اصلاً چه چیزی موجب گرایش و اجتناب از رفتار میشود؟ و به چه علت شدت عمل ما در یک رفتار تغییر میکند؟
انگیزش! برای پاسخ بد نیست کمی به بررسی موضوع انگیزش بپردازیم...
انگیزش به فرایندی مربوط میشود که به رفتارمان انرژی و جهت میدهد. این فرآیندها هم مربوط به نیروهای درونی ما میشود مثل، نیازها، شناخت و تمایلات، انتظارات و هیجانها؛ و هم مربوط به مشوق و پیامدهای محیط بیرون.
پس هر فعالیتی را میتوانیم با گرایش درونی و یا برونی به انجام برسانیم. وقتی که شما به صورت درونی با انگیزه میشوید، بر اساس کنجکاوی، نیاز پیشرفت، خودمختاری و به خاطر علاقه و لذت خود رفتار می کنید و بنابراین مستقل و خود انگیخته اید. اما نمره، پول، رقابت، تنبیه یا راضی کردن دیگران از بیرون محرک و بازدارنده ما هستند.
هر دو رفتارمان مشابه هم به نظر میرسند، و به سختی میتوان هنگام مشاهده فرد فهمید که آیا انگیزه آن درونی است یا بیرونی. همانگونه که شما با انگیزه درونی، مطالعه میکنید، به ورزش میپردازید و وظایف روزانه خود را انجام میدهید با انگیزه بیرونی هم همین کارها را میکنید و تفاوت آنها در منبعی است که رفتارتان را نیرومند و جهت دهی میکند. حتماً این سوال پیش میآید که، پس تفکیک آنها چه فایده دارد، چرا دانستن آن مهم است؟ یا به نظرتان برسد چه بهتر، اگر فردی با انگیزش درونی فعالیتی را انجام دهد و بعد با پاداشهای بیرونی هم روبه رو شود، انگیزش درونی، دو برابر هم خواهد شد!
بیایید کمی تأمل کرده و بیشتر و دقیقتر به تأثیرات بلند مدت آنها توجه کنیم. انگیزش درونی استقامت فرد را بیشتر میکند، خلاقیت را افزایش میدهد، کیفیت فهم یادگیری و عملکرد مطلوب را در پی دارد. اما انگیزش بیرونی بیشتر توجه را از یادگیری به سمت پیامدها منحرف میکند و در نتیجه تسلط بر فعالیت افت میکند، بیشتر به هیجانهای منفی مثل اضطراب، شکست و ناکامی مستعد میشود و در دراز مدت خودگردانی مستقل فرد را تضعیف میکند. از طرفی برخلاف تصور عموم، دادن پاداش بیرونی برای فعالیتی که در ابتدا به صورت درونی جالب بوده است، معمولاً انگیزش درونی آینده را تضعیف می کند! اما به هر حال، در جامعه بیشتر برای با انگیزه کردن افراد از پاداش ها استفاده میکنند که زودتر هم به نتیجه میرسد و افراد رفتار مناسب را نشان میدهند.
پژوهشگرانی که این مشکلات را بررسی کردهاند، توصیه هایی میکنند که با استفاده سنجیده از مشوق ها و پیامدهای بیرونی، علاوه بر انگیزش بیرونی به انگیزش درونی هم کمک کنیم چرا که تقویت انگیزش درونی، با ارزش است و منافع پایدار مهمی را در بر دارد.
ما باید انگیزش بیرونی را طوری به کار ببریم که تأثیر زیانبخش آن به حداقل برسد. مثلاً از پاداشهای غیر منتظره و غیر مادی (مثل تحسین) استفاده کنیم. انگیزش بیرونی باید غیرکنترلکننده باشد و در عوض، حامی خودمختاری و برای اطلاعرسانی بیشتر به فرد ارائه شود، به جای حالتهای فشار ( " شما باید... شما مجبورید...، نحوه کارت افتضاح بود...). ما میتوانیم انگیزش بیرونی را در مورد کاری که برای فرد بیاهمیت است و اصلاً جالب نیست اما اهمیت اجتماعی دارد به کار ببریم به شیوهای که کار را هیجان انگیز و جالب کند یا ارزش دنبال کردن را برای او داشته باشد (مثل تشویق کودک با پاداش برای انجام تکالیف، ترغیب رانندگان برای رعایت قانون).
بنابراین، اگر مغز حالتهای انگیزشی خودش را ایجاد میکند، از بستر اجتماعی که والدین، معلمان، پزشکان و مدیران انگیزهها را در آنها ایجاد میکنند جدا نشدنی است. و این فرایندها، دامنه وسیعی از پدیدههای انگیزشی را شکل میدهد و دانستن آنها به ما کمک میکند که چگونه میتوانیم زندگی خود و دیگران را بهبود بخشیم.
شما چطور؟ معمولاً چگونه با انگیزه شدهاید و چه تأثیراتی داشته است؟ چقدر احساس رضایتمندی را تجربه کردهاید؟
برسی و پاسخ به این سؤالها همچنان ادامه دارد:
چگونه خودم را با انگیزه کنم؟ چگونه دیگران را با انگیزه کنیم؟...